آدم که عاشق می شود، دردش دو چندان می شود
گاهی به قلبش غصه ها، مانند باران می شود
وقتی که از اندوه خود، یک گوشه تنها می شود
حتی که از دست خودش، گاهی گریزان می شود
زل می زند بر عکس یار، بر چشم و بر لبخند او
از خنده های یار خود، در چهره خندان می شود
گاهی اطاقش می شود، یک شعبه از زندانِ غم
وقتی که از غم خانه اش، مانند زندان می شود
وقتی که دلتنگش شود، دنیا جهنم می شود
یک گوشه تنها می رود، گریان و نالان می شود
محمدصادق رزمی