شایدکه دلم از غم تو بی تو بمیرد
یا آنکه تپش های دلم بی تو بی افتد
اما تو بدان زنده شوم با تو در آنجا
گر نبض مرا دست قشنگ تو بگیرد
درمان شوم آنجا تو اگر همچو پرستار
آن دست مسیحایی تو جلوه بیابد
ای کاش که تشخیص دهد دکتر قلبم
در نسخه خود اسم تو را او بنویسد
در بین همه قرص و دوا او بنویسد
از بهر مداوای غمش عشق بیاید
محمدصادق رزمی