چه زیبا می شود مرگم، اگر روحی رها باشم
ز قید و بند این دنیا، به آسانی جدا باشم
شبی دلگیر و بارانی، بیایم من به بالینت
ببوسم گونه ات آنجا، نبینی در فضا باشم
نشینم کنج دیواری، شوم مجذوب دیدارت
چو اکسیژن در آن لحظه، به اجزای هوا باشم
شوم رویای تو در خواب، ببینی همسرم هستی
به هر جه بنگری آنجا، کنارت هر کجا باشم
چه خوش می شد اگر آنجا، برای حافظت بودن
کمی حتی به یک رویا، من آنجا چون خدا باشم
محمدصادق رزمی