سحر نزدیک استولی چه سودوقتی آن نیز می گذرد
"اشغالگر"
سحر همان راز روز استرازی که چشم می پوشیم از آن به بهانه خواب ...
دلم گرفته برایتبه سینه میزندم سر، دلی که کرده هوایتدلی که کرده هوای کرشمه های صدایتنه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیزکه آورد دلم ای دوست! تاب وسوسه هایتتو را ز جرگه انبوه خاطرات قدیمیبرون کشیدهام و دل نهادهام به صفایتتو، سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیستنمیکنم اگر ای دوست! سهل و زود، رهایتگره به کار من افتاده است از غم غربتکجاست چابکی دستهای عقدهگشایت؟به کبر شعر مبینم که تکیه داده به افلاکبه خاکساری دل بین، که سر نهاده به پایت«دلم گرفته برایت» زبان ساده عشق استسلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت!
با اجازه تمام نوشته هات رو خوندم خیلی زیباست ساده پرمحتوا کامل امیدوارم همیشه موفق و نویسا باشی
سحر همان راز روز است
رازی که
چشم می پوشیم از آن
به بهانه خواب ...
دلم گرفته برایت
به سینه میزندم سر، دلی که کرده هوایت
دلی که کرده هوای کرشمه های صدایت
نه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیز
که آورد دلم ای دوست! تاب وسوسه هایت
تو را ز جرگه انبوه خاطرات قدیمی
برون کشیدهام و دل نهادهام به صفایت
تو، سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
نمیکنم اگر ای دوست! سهل و زود، رهایت
گره به کار من افتاده است از غم غربت
کجاست چابکی دستهای عقدهگشایت؟
به کبر شعر مبینم که تکیه داده به افلاک
به خاکساری دل بین، که سر نهاده به پایت
«دلم گرفته برایت» زبان ساده عشق است
سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت!
با اجازه تمام نوشته هات رو خوندم
خیلی زیباست
ساده
پرمحتوا
کامل
امیدوارم همیشه موفق و نویسا باشی