ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

قرار قیامت

قرارِ دیدارمان با خدا
باشد به قیامتی که
قرار بود
تا روز رسیدنش
من و تو
ما باشیم


"اشغالگر"

آرزوها

در بودنت
هزار آرزو داشتم
امّا امروز در نبودنت
فقط یک آرزو دارم
می دانم محال است
ولی برگرد.....


"اشغالگر"


شباهت

خدایی که انسان را راند
و تویی که مرا راندی
او گناهش سیب بود
و من عشق..


"اشغالگر"

کودتا

گاهی
برای رسیدن به جمهوریِ تو
باید کودتایی خونین کرد
یک اسلحه،
یک شلیک...


"اشغالگر"

شکوه

خداوندا تو بزرگی و من حقیر
بیش از این حقیرم مکن
مرا فراموش کار نامیدی (انسان)
و در پست ترین جای هستی ات (دنیا)
پناهم دادی
آیا رسم بزرگی این بود؟؟


"اشغالگر"

ماه آخر

مانند ماه
در شب آخر رمضان
محال است
دیدنت..


"اشغالگر"

بی انتها

رمضانی است
که فطر ندارد
دلتنگی های بی پایانِ من
برای تو...


"اشغالگر"

شهرزاد

شهرزاد نیستم
ولی
قصه گوی
شب های نبودنت شده ام


"اشغالگر"

گسل

چشم هایت و گسل
شبیه اند به هم
حرکت که می کنند
می لرزانند
یکی زمین را
و دیگری دلم را


"اشغالگر"

نام دیگر دل

این روزها
دلتنگی
نام دیگر دلم است
بی تو


"اشغالگر"

جنس بت

خدایا
مگر دلم
از جنس ِ بُت بود
که آنرا شکستی


"اشغالگر"

ناتمام

انقلابی ناتمام است
عاشقانه هایم
بی حضور چشمانت...


"اشغالگر"

لرزش

آذربایجان را
زلزله لرزاند
و مردمانش را
بی تفاوتی ها


"اشغالگر"

خداحافظ علی

امشب،
دلتنگی ِ علی
تمام می شود
امشب،
به جای چاه
زهرا محرم رازهایش می شود


"اشغالگر"

محال

مانند باریدن برف
در گرمای تابستانی بوشهر
محال است
دوباره دیدنت


"اشغالگر"

شکسته

خاطراتت
در دلم
سفری ست
که می شکند
نمازِ بغضم را


"اشغالگر"

قنوت نماز

نمازم را
به آن امید می خوانم
که در قنوتش
تو را
از خدا بخواهم

"اشغالگر"

دهه شصت

لعنت بر دهه شصت
که جز جنگ و غم و تنهایی
هیچ چیز در آن نبود


"اشغالگر"

می شکنم

سکوتِ دنیایِ بی تو را
می شکنم
با هق هق ِ بغض ِ نبودنت...


"اشغالگر"

غریبه

شاید به چشم هایت
غریبه ای باشم
ولی دلت
مرا خوب می شناسد


"اشغالگر"

گنه کرد

نه بلخ بود و نه شوشتر
درست در همین تهران
دلِ بی گناهم را
به گناهِ دیگری شکستند


"اشغالگر"

دست و دل

شاید دست هایت
خیانت کنند
و دست دیگری را بگیرند
ولی دلت
همیشه وفا دارد
به اولین عشقت


"اشغالگر"

تراژدی

رفتنت،یک حادثه
مانندِ یازده سپتامبر
یادت،هواپیمایی ربوده شده
دلم، ساختمانهایِ تجارتِ جهانی
و چشم هایم هر شب می بارند
این تراژی غم انگیز را


"اشغالگر"

وابسته

مانند کشور های تازه استقلال یافته
که به روسیه،
من نیز به تو
وابسته ام


"اشغالگر"

نماز

در نمازهایم
بیش از خدا
تو را یاد میکنم


"اشغالگر"

حسرت

مانند پرنده ای در قفس
که طعم پرواز را
یکبار چشیده
من نیز
حسرت تو را می کِشم


"اشغالگر"

مقصد

دنیا
فقط مسیر است
مقصد ما
خداست...


"اشغالگر"

راهِ بی راه

اگر این خطوطِ سیاهِ پیچ در پیچ
نامشان راه است
پس چرا نمی رسانند
مرا به تو...


"اشغالگر"

خط استوا

گاهی
خط استوا،
از وسط خیابان ولیعصر تهران می گذرد،
گرم و شرجی،
آنگاه که
مرا میبینی
ولی نمی شناسی ام


"اشغالگر"

ساعت

مهم نیست
ساعت به وقت گرینویج باشد
یا مکه و یا تهران،
وقتی در آن ساعت
من دلتنگِ تو می شوم


"اشغالگر"

خدای حکیم من

خدایِ آرامش بخشِ من
از تو شرمنده ام،
وقتی مانند کودکی لجباز
پا بر زمین می کوبم
و از تو چیزی را می خواهم
که نداشتنش به سودم است


"اشغالگر"

خالق من

من چقدر خوشبختم
که خالق ام
زیباترین است


"اشغالگر"

خدای زیبای من

خدایِ من
در آسمان باشی، یا در زمین
و یا حتی از رگ گردن
به من نزدیکتر ،
تفاوتی نمی کند برایم
زیرا که من همیشه دوستت دارم


"اشغالگر"

حفاظت

دنیا جاییست
که حیواناتش
حفاظت می شوند
ولی دلهای آدمهایش نه...


"اشغالگر"

خودکشی

گاهی
نزدیک ترین فاصله
برای رسید به تو
به اندازه ارتفاع پل هوایی ست
تا آسفالت یک خیابان..


"اشغالگر"

چاه نفت

دلم، یک چاه نفت
و نگاه تو
چون کبریتی بر افروخته
مرا نگاه نکن
به آتش می کشانی ام...


"اشغالگر"

ماه

ماه
فقط ماه است
وقتی
بی آنکه تو را داشته باشم
به آن می نگرم


"اشغالگر"

مرگ معشوق

روزی اگر من
فرشته مرگ شدم
خودکشی خواهم کرد
اگر بخواهم
جان معشوقی را بگیرم


"اشغالگر"

ریشه من

در کوه های سرد تهران
سر به فلک می کشد
نخلِ دلم
که ریشه اش
به خاک شرجی بوشهر می رسد ...


"اشغالگر"

دلیر من

خارجی نیست،
هجومِ تنهاییِ
ولی من به یادِ تو
مقاومت میکنم
میان این همه دلتنگی
ای دلیر بوشهریِ دلم...

"اشغالگر"

سوره تنهایی

خدای تنهای دلم
پس کجای قرآن است
سوره ای به نامِ تنهایی؟
تا واجب شَوَد بر آن
گریه ای از ته دل
در اغوش همیشه گشودهِ تو


"اشغالگر"

شرجی

هوایش
دَم دارد،
بی بازدَم،
بوشهری که تو را ندارد...

"اشغالگر"