با تو میشد اندکی این لحظه ها خندان شود اما نشد
میشدش آن گونه ات مانند گل افشان شود اما نشد
دست من در دست تو می شد قدم زد در بهار
در بهاران می شدش در قلب تو باران شود اما نشد
می شدش بهتر شود دلتنگی ات در سینه ام
با تو میشد در دلم دلتنگی ات درمان شود اما نشد
با لبان غمزه ات می شد تو آن پایان شوی بر غصه ام
گر تو بودی میشدش این غصه ها پایان شود اما نشد
شهر تهران می شدش شهری پر از شادی و عشق
با تو می شد بهترین شهر جهان تهران شود اما نشد
محمدصادق رزمی