دست هایت را می گیرم..
"اشغالگر"
نیستی اما من برایت چای میریزم... دیروز هم نبودی ، برایت بلیت سینما گرفتم، دوست داری بخند ، دوست داری گریه کن ویا دوست داری مثل ایینه مبهوت باش... مبهوت من ودنیای کوچکم... دیگر چه فرقی میکند باشی یا نباشی ... من با " تو" زندگی میکنم .
بگذار هر چه نمی خواهندبگوئیمبگذار هر چه نمی خواهیمبگویند باران که بیایداز دست چترهاکاری بر نمی آید ما اتفاقی هستیمکه افتاده ایم.
نیستی اما من برایت چای میریزم... دیروز هم نبودی ، برایت بلیت سینما گرفتم، دوست داری بخند ، دوست داری گریه کن ویا دوست داری مثل ایینه مبهوت باش... مبهوت من ودنیای کوچکم... دیگر چه فرقی میکند باشی یا نباشی ... من با " تو" زندگی میکنم .
بگذار هر چه نمی خواهند
بگوئیم
بگذار هر چه نمی خواهیم
بگویند
باران که بیاید
از دست چترها
کاری بر نمی آید
ما اتفاقی هستیم
که افتاده ایم.