از خاطره ها رنگ رخم وه که چه زرد است
بر گردن من خاطره ها همچو که بند است
چشمان تر وعشق تو و سینه پر آه
این باعث آوارگی و غصه ی مرد است
یک گوشه فرو می روم از سردی دنیا
دنیای من از غصه و غم بی تو چه سرد است
چون چوبه ی داری که پر از خاطره گشته
از خاطره سرشارم و این باعث درد است
محمدصادق رزمی