بغض من شد ناگهان در زیر بارانی رها
می شوم دلتنگ تو در لحظه های این هوا
قلب من می سوزد و آتش به جانم می زند
بی تو انگاری دلم افتاده روی استوا
بعد تو در زندگی در لحظه های عاشقی
می شوم تنهاترین من هم به مانند خدا
بر دلم حالا شده آن قاب عکست در اطاق
همدم تنهایی ام در لحظه های انزوا
می رسد پایان شعر اما بدان ای عشق من
مرد تو دارد هنوز بر عشق زیبایت وفا
محمدصادق رزمی