ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

زلزله

یک زلزله می خواهم
به مرکزیت نگاهِ تو
در مقیاس عاشقی ها ریشتر
تا فَوَران کند
آتش فشانِ دلتنگی ات
در دلم


"اشغالگر"

معجزه

بی اندازه زیباست
معجزه دست های خدا
وقتی
امیدی به غیر خدا نیست


"اشغالگر"

تلخ ترین

تلخ ترین قهوه دنیا
قهوه ای ست
که تو
در فال اش نیستی


"اشغالگر"

تک نفره

دلتنگی یعنی
دیدنِ عکسی دو نفره
که یک نفرش
برای همیشه
نیست


"اشغالگر"

ندارم

بی تو
نه بودی دارم
و نه نبودی


"اشغالگر"

کال

من
به تو
نمیرسم
کال است
همیشه
این میوه

"اشغالگر"

مقصد

شرمنده ام می شوند
راه ها و بی راهه ها
وقتی
مقصدم تو باشی


"اشغالگر"

جنس تو

از جنس خداست
دلتنگی ام برای تو
همیشه جاری اند
در لحظه هایی
که ندارمت


"اشغالگر"

نمی بیند

کسی نمی بیند
تنهایی ام را
درست مانند گنجشکی
که شیشه را نمی بیند


"اشغالگر"

شکن

می شکند
ساختارِ احساسم را
عشق نا هنجار تو

"اشغالگر"

آتش بس

آتش دلتنگی ات
بَس نمی شود
بعد از قرن ها
و جهان ها
جنگ


"اشغالگر"

هجوم

یادَت
به رسم نبرد های نامنظم
گاه و بی گاه
هجوم می آورد
به دلم


"اشغالگر"

پنهان

از خدا که پنهان نیست،
پس از تو چه پنهان
دوستت دارم هایی که
هیچوقت نتوانستم
به تو بگویم


"اشغالگر"

شب های تهران

شب های تهران
زیباست
وقتی
انعکاس نورش
برق چشمانِ تو می شود

"اشغالگر"

اعدام

هر روز
وسط میدان بزرگ این شهر
یادت
دلتنگی ام را
اعدام می کند


"اشغالگر"

نا

تو نیستی
و من مانده ام
بینِ دریایی از ناگفتنی هایی
که نایی برایم نگذاشته اند


"اشغالگر"

سد

بودنت
سدی بود
مقابلِ سیلِ اشکهایم


"اشغالگر"

راز دل

حرف هایی که از تو می نویسم
همگی رازند
رازهایی که می مانند
بین من و دلم

"اشغالگر"

بت

دل
نام دیگرش بُت است
وقتی
روزی پرستش می شود
و روزی شکسته...


"اشغالگر"

مخاطب

مخاطب من
نه خاص است و نه عام
مخاطب من،
یک لبخند است،
که امید می دهد به یک باور
یک نگاه است،
که میلرزاند دل تنهایی را


"اشغالگر"

آرامش

خدای آرامش بخشِ من
همیشه
به بودنت که فکر می کنم
نا خود آگاه
همه خوبی های دنیا
هجوم می آورند
به قلبم


"اشغالگر"

قسمت

قِسمَتَم نمی شود
بودنت
وقتی
همه ی حکمت خداوند
در نبودن توست

"اشغالگر"

نگهدار

قرار بود
نگهدارت باشد
خدایی که تو را از من گرفت


"اشغالگر"

تاوان کلمه

نقطه ها
وقتی تاوانِ بی احساسی کلمات را
پس می دهند
می شوند سه نقطه . . .


"اشغالگر"

جاذبه

قانونِ جاذبه نیوتون
نقض می شود
وقتی سیب
به جای جاذبه زمین
به سمت جاذبه چشمانت می رود


"اشغالگر"

کجایی

عشقِ من
کدام ابر می خواهد
تو را امشب ببارد
پشت کدام قطره باران
مخفی شده ای
که هر چقدر اشک میریزم
تو را نمیبینم


"اشغالگر"

گیوتین

ساعت،
همان گیوتین می شود
عقربه هایش
مرا گردن می زنند
وقتی لحظه های
نبودنت را نشانم می دهند


"اشغالگر"

سحر

سحر نزدیک است
ولی چه سود
وقتی
آن نیز می گذرد


"اشغالگر"

دست خدا

دست های خدا را
می بوسم
همان دستانی که
خاک تو را
حیات می داد


"اشغالگر"

طرح امنیت

آغوشت،
جایی که بدون طرح های امنیت
امن ترین نقطه دنیاست


"اشغالگر"

تنهاترینم

تنهاترینم
نه اویی مرا می خواهد
و نه تویی
حتی خدا هم مرا نمی خواهد


"اشغالگر"

بی تو با تو

با تو بودن
اول و آخر ندارد
همه اش
می شود تنهایی


"اشغالگر"

شنا

شنا را
خوب بلدم
ولی
همیشه
غرق می شوم
در دریای خاطراتت


"اشغالگر"

خورشید تو

تو آفتابی
و دلِ من
زمینی ست پر از حیات و احساس
بی خورشیدِ حضورت
دلم می شود برهوتی خالی از حس و زندگی


"اشغالگر"

آرامش

آرامش یعنی
قلم
وقتی که تو را
با آن می نویسم


"اشغالگر"

هم دست خیابان

همین قدم ها
که هم دست خیابان
تو را از من دور می کنند
روزی
دشمن خیابانی بودند
که مرا از تو دور میکرد


"اشغالگر"

او ها

متنفرم
از همه "او"هایی
که می خواهند
"تو" بشوند
برایم


"اشغالگر"

راز زندگی

زندگی مجوعه ای ست
از هست هایی 
که ای کاش نبودند
و نیست هایی 
که ای کاش بودند


"اشغالگر"

هوای زمین

جَوِ زمین
نه از اکسیژن است
و نه نیتروژن،
هوای این سیاره
ترکیب خالصیست
از هوای بی تو بودن


"اشغالگر"

عصای سفید

من نابینایم
و عصای سفیدی در دستم
رو به رویم خیابانیست شلوغ
خط عابر پیاده ای تا بی نهایت
ناگهان دست های پر از امنیتِ تو 
که مرا گذر می دهند


"اشغالگر"



آزاد

خدایا
خرمشهر است ،قلبم
اشغال شده و ویران
آبادش کن،
آزادش کن


"اشغالگر"

مردد

مردد مانده ام
بخندم یا گریه کنم
وقتی میبینم تو را
که زیر خروارها خاکی


"اشغالگر"

تنها

مانند یک روز
بین دو روزِ تعطیل
غریبم و تنها


"اشغالگر"

بهار می شوی

تو
تنها گل دنیایی
که با دیدنت
همه فصل ها بهار می شوند


"اشغالگر"

قصاص

میخواهم
قصاص کنم
سرطانی
که تو را از من گرفت


"اشغالگر"

کلمات بی احساس

کلمات
بی احساسند
نمی دانند
من
بی تو
چه می کشم


"اشغالگر"

زمستان

بانوی من ،
در این زمستان نبودنت
تنها
با هیزم خاطراتت
خود را گرم می کنم


"اشغالگر"

قدرت

قدرتش از عشق
بیشتر بود
سرطانی که
تو را از من گرفت

"اشغالگر"

عادت

نفس کشیدن های من
بی تو
تکراریست
از روی عادت

"اشغالگر"

اگر بودی

تنها امیدم این بود
که شاید
در یکی از همین روزهایِ نرسیده به آینده
تو را ببینم

"اشغالگر"