می وزد باد که عطرت ببرد
"اشغالگر"
از بابت کشف حجاب آنها رضاخانی شدند
بی تو من منتظر قسمت مردن هستم
دست او پر بود اما دستانش نبود
قفس یعنی همه دنیا که دارد خاطره آنجا
که او بین تمام ما تو را پیش خودش برده
که بی تو از نگاه من تمام سبزه ها خشک اند
چسبانده ام من نام او بر درب یخچال اطاق
بی ذوق ترین درد دو عالم سرطان است
باطلم کرده خدا تا تو به سوی او روی
محال است زندگی
یاد تو افتاده ام با شعر تلخ و عاشقی