ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

در زیر باران هر دعا ، مقبول ایزد می شود

در زیر بارانی که بود، چشمان تو آمد به یاد
عطر تو آمد ناگهان، در نم نم باران و باد
در زیر باران هر دعا ، مقبول ایزد می شود
بی تو ولی در هر دعا، تنها تو بودی آن مراد
بر سینه هر عاشقی، یزدان وصالش آفرید
عشق تو اما بر دلم، با درد و اندوهت نهاد
هر عاشقی در این هوا، خندان شود با یار خود
بی تو ولی با هر نمش، در سینه ام دردی فتاد
در زیر بارانی که بود، در این شب غمگین و سرد
از نو دوباره در دلم، چشمان تو آمد به یاد

محمدصادق رزمی

من اگر مرگم رسد تنهای تنها می شوم

اشک چشمم از غمت باید که بارانم شود
تا کمی با نم نمش آن لحظه درمانم شود
عاشقت ماندم هنوز تا آنکه آن پروردگار
در زمین و آسمان مبهوت و حیرانم شود
مثل تو اینگونه من هرگز ندیدم در جهان
اینچنین در قاب عکس او محو چشمانم شود
کاش میشد یک نفر مانند تو در آن قدیم
غصه های هر شبش اندوه و هجرانم شود
من اگر مرگم رسد تنهای تنها می شوم
چون کسی هرگز نبود تا بلکه ویرانم شود

محمدصادق رزمی

باید که با غم من از آن کفن بگویی

باید که با دل من از خود سخن بگویی
از حسرت جدایی  از ما شدن بگویی
هرشب که از غم من می آمدی به رویا
آن راز عاشقی را بایدبه من بگویی
وقتی تو را بخواهم اما خدا نخواهد
باید که با دل من از خواستن بگویی
مانند شاپرک ها در شمع عشق زیبا
با قلب من ز داغت از سوختن بگویی
وقتی تو را عزیزم در آن کفن بدیدم
باید که با غم من از آن کفن بگویی

محمدصادق رزمی