ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

بر نگاه مرده ام، گویی که یک جان می رسد

از نگاه گرم تو، فصل بهاران می رسد
غصه ها با دیدنت، گویی به پایان رسد
این تجسم کنی کمی، دست تو در دستان من
ناگهان از شوق تو، آن لحظه باران می رسد
می شوی آن یار من، در پیش چشمان رقیب
آتشی از حسرتت، بر آن حسودان می رسد
چون مسیح وقتی که تو، بر من نگاهی می کنی
بر نگاه مرده ام، گویی که یک جان می رسد
این خیال آخر رسید، زیرا که دیدم ناگهان
شوهرت از آن طرف، همچون نگهبان می رسد

محمدصادق رزمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد