-
دردم همه این است که یک لحظه نبودی
22 - مهرماه - 1397 19:47
دردم همه این است که یک لحظه نبودی بر درد من حتی تو کمی چاره نبودی اندوه من این است که در خش خش پاییز حتی تو کمی با من بیچاره نبودی وقتی که دلم از غم دنیا چو خزان بود آن لحظه چرا بر غم من شانه نبودی در کافه تنهایی خود در دل پاییز در پیش من آنجا ز غم کافه نبودی وقتی به سرم نم نم باران خزان است دردم همه این است که یک...
-
یک شب سرد خزان خشکیده شد نیلوفرم
22 - مهرماه - 1397 19:25
بر دل مردابی ام یک لحظه نیلوفر رسید با نگاه عاشقش بر پیکرم روحی دمید مثل دریایی شدم آن لحظه با دیدار او ابر باران زای عشق از بودنش آنجا وزید بر دلم یک یادگار با عشق زیبایش کشید نقش زیبایی ز عشق پیکر قلبم کشید یک شب سرد خزان خشکیده شد نیلوفرم از هجوم رفتنش دریای غم آمد پدید از غمش خشکیده شد دریای احساسم دگر بعد از او...
-
من کشور ایرانم و تو لشکر چنگیز
22 - مهرماه - 1397 19:12
در فصل خزان می شوم از خاطره لبریز قلبم شده از غصه تو کشور غم خیز وقتی به خزان می شوم از عشق تو دلتنگ من کشور ایرانم و تو لشکر چنگیز رفتی و ندیدی که خزان با غم عشقت خنجر به دلم می زند آن خش خش پاییز وقتی که دو چشمت شده مشروطه دردم من مجلس قاجارم و چشمت شده تبریز با هر قدمم بی تو در این غربت پاییز خنجر به دلم می زند آن...
-
او بر سر مزارم، گویی گذر ندارد
21 - مهرماه - 1397 19:28
برگشتنش کنارم، دیگر اثر ندارد زیرا که او ز عشقم، عشقی به سر ندارد هر شب کنار یارش، خوشبخت روزگار است این غصه آشکار است، از من خبر ندارد وقتی به برج میلاد، میبینمش از آنجا دیگر پریدن از برج، حتی خطر ندارد در روز مرگم حتی، وقتی که زیر خاکم او بر سر مزارم، گویی گذر ندارد وقتی که از غم من، حتی خبر ندارد دیگر به قلب خسته،...
-
زیر بارانش ز غم،من گریه پنهان می کنم
21 - مهرماه - 1397 18:53
در خزان خود را ز غم، درگیر باران می کنم زیر بارانش ز غم، من گریه پنهان می کنم عابری تنها شوم، آن لحظه از اندوه و غم تا فراموشت کنم، عزم خیابان می کنم آمدم ترکت کنم، اما ز نو آبان رسید از دوباره یاد تو، در ماه آبان می کنم در شب بارانی اش، در لحظه تنهایی ام گریه ها از غصه ات، از عشق سوزان می کنم خش خش برگ خزان، یاد تو و...
-
گفتی تو به من آنجا، دلتنگ توام من هم
20 - مهرماه - 1397 20:00
یک شب که دلم غم بود، من خواب تو را دیدم از بس که دلم غم داشت ،رویای شما دیدم دیدم شده ای چون نور، در پیش خدا بودی آن لحظه تو را در خواب، در حال دعا دیدم گفتی تو به من آنجا، دلتنگ توام من هم از شدت خوشحالی، خود را به فضا دیدم ناگه به صدای زنگ، دنیا چو جهنم شد خود را ز شما آنجا، غمگین و جدا دیدم وقتی به صدای زنگ، بیهوده...
-
می روم در پیله ام، در کنج تنهایی و غم
20 - مهرماه - 1397 19:18
دیدمت در کوچه ای، گویی پریشان نیستی همچو من از غصه ات، چون ابر گریان نیستی در کنار شوهرت، خوشحال و خندان دیدمت مثل من از دوری ات، گویا تو ویران نیستی عشق من باور بکن، دیگر که خندان نیستم تو ولی از درد من، دلگیر و ویران نیستی زیر باران خزان، قلبم پر از غم می شود چون کنارم در خزان، در ماه آبان نیستی می روم در پیله ام،...
-
چون فلسطین قلب من، یک کشور اشغالی است
19 - مهرماه - 1397 20:00
اینکه باشی پیش من، جای بسی خوشحالی است جای تو در پیش من، تا روز مرگم خالی است تا که تسخیر تو شد، این سرزمین قلب من چون فلسطین قلب من، یک کشور اشغالی است هر زمان شاد و خوشی، با آن رقیبم می روی سهم من از بودنت، تنها فقط بدحالی است پیش چشمم می روی، در زیر چتر یار خود زیر باران حال من، از دیدنت جنجالی است اینکه گاهی باشی...
-
مرهم زخم دلت سنگ مزارش بشود
19 - مهرماه - 1397 19:43
کاش میشد که تو هم عاشق زاری بشوی مثل من عاشق یک چشم خماری بشوی برود یار تو هم غصه یارت بخوری همچو من منتظر فصل بهاری بشوی هر کجا در پی او سوی نشانی بروی در پی اش همچو خودم مثل غباری بشوی همچو من عشق تو هم سوی خدایش برود بشکند قلب تو هم مثل اناری بشوی مرهم زخم دلت سنگ مزارش بشود مثل من عاشق یک سنگ مزاری بشوی محمدصادق...
-
عاشقت بودم که من، رسوای صد چندان شدم
18 - مهرماه - 1397 19:55
از نگاه عاشقت، در سینه تنگستان شدم عاشق چشمان تو، در شهر گچساران شدم کل آن دانشکده، فهمیده بودش عاشقم عاشقت بودم که من، رسوای صد چندان شدم منتظر بودم که تو، خارج شوی از آن کلاس آمدی بیرون و من، مجنون جاویدان شدم تا به سمتت آمدم، راندی مرا با یک نگاه از غم آن یک نگاه، من درد بی پایان شدم از غمت وقتی که تو، رفتی از آن...
-
شده از خاطره ام، چشم تو گریان نشود
18 - مهرماه - 1397 19:36
شده از خاطره اش، چشم تو گریان نشود یا که از عطر تنش، قلب تو حیران نشود تا کمی بین همه، صحبت یارت بشود هر چه کوشش بکنی، اشک تو پنهان نشود شده آیا که شبی، نم نم باران بزند دل تو تنگ کسی، در نم باران نشود یا شبی از غم او، عابر تهران بشوی مرهم زخم تو اما، شب تهران نشود شعر من را تو بخوان، بر دل من حال بگو شده از خاطره ام،...
-
فهمیده دلم دردت، از بابت تاوان است
17 - مهرماه - 1397 20:00
گاهی که دلم از غم، غمگین پریشان است حسم به دلم گوید، از نم نم باران است در همهمه ی تهران، وقتی که غمت آمد گفتم به خودم اینرا، از غربت تهران است گفتند جدایی ها، تاوان غم عشق است فهمیده دلم دردت، از بابت تاوان است وقتی دو برابر شد، آوار غمت در دل در سینه یقین کردم، این از غم آبان است در فصل خزان هرگاه، دردت دو برابر شد...
-
زل می زنم بر رفتنت، از نو غمت آمد به دل
17 - مهرماه - 1397 19:31
از رو به رو می بینمت، گویی نگاهم می کنی با دیدنت از رو به رو، من را به راهم می کنی با تو در آن شب های تلخ ،چون ماه زیبا بوده ام از نو به شوق دیدنت، من را چو ماهم می کنی رد می شوی از پیش من، گویی ز یادم برده ای بخت مرا مانند شب، تار و سیاهم می کنی زل می زنم بر رفتنت، از نو غمت آمد به دل با غصه ات در سینه ام، از نو...
-
با این نگاه ویران، یادت مرا فراموش
15 - مهرماه - 1397 19:21
با او شدی چه خندان، یادت مرا فراموش بنگر شدم چه گریان، یادت مرا فراموش خندیدی و ندیدی، باران شده نگاهم با این نگاه ویران، یادت مرا فراموش دستان او گرفتی، دستان من رها شد من با دو دست لرزان، یادت مرا فراموش از جاده های بوشهر،تا کوچه های تهران در هر کجای ایران، یادت مرا فراموش در لحظه های پاییز، رفتی تو با رقیبان در ماه...
-
تا به خود من آمدم، دیدم که چشمم تر شده
15 - مهرماه - 1397 19:07
اینکه دیگر رفته ای، در قلب من باور شده عمر تو در این جهان، مانند گل پر پر شده مثل حال آن درخت، در باد دلگیر خزان حال من هم از غمت، در این خزان بدتر شده عابری تنها شدم، در کوچه های بی کسی غصه ی این بی کسی، بر سینه ام خنجر شده بی تو در باران نم، در کوچه های غم زده از برای سینه ام، پاییز و غم لشکر شده تا کمی از درد تو،...
-
نشینم کنج دیواری، شوم مجذوب دیدارت
14 - مهرماه - 1397 19:48
چه زیبا می شود مرگم، اگر روحی رها باشم ز قید و بند این دنیا، به آسانی جدا باشم شبی دلگیر و بارانی، بیایم من به بالینت ببوسم گونه ات آنجا، نبینی در فضا باشم نشینم کنج دیواری، شوم مجذوب دیدارت چو اکسیژن در آن لحظه، به اجزای هوا باشم شوم رویای تو در خواب، ببینی همسرم هستی به هر جه بنگری آنجا، کنارت هر کجا باشم چه خوش می...
-
جای تو خالی عزیز، امشب هوا بارانی است
14 - مهرماه - 1397 19:09
جای تو خالی عزیز، امشب هوا بارانی است حال من در این هوا، از غصه ات بحرانی است می زند باران عشق، بر بام تهران و ولی چشم من از یاد تو، گویا کمی اشکانی است عاشقان در این هوا، شادند و خوشحالند و من این هوا باب دلم، بر گریه پنهانی است مثل ارگی خشتی ام، در زیر باران خزان همچو آن در این هوا، سهم دلم ویرانی است همنوا با رعد و...
-
به آغوشش بکش هرشب، بگو احساس قلبت را
13 - مهرماه - 1397 20:06
زمانی شاد و خوش بودم، کنارش مثل یک رویا نبودم عاشقی غمگین، نبودم اینچنین تنها ولی این روزگار پست، سیه کرد سرنوشتم را ندانستم که می گیرد، شبی او را از این دنیا نشستی پیش معشوقت، خوشا اقبال و بخت تو که من از درد معشوقم، نشستم رو به آن دریا به آغوشش بکش هرشب، بگو احساس قلبت را که من از غصه اش هر شب، هماغوشم شده غم ها تو...
-
تک ستاره بوده ای، در آسمان قلب من
13 - مهرماه - 1397 19:27
می سرایم از غمت، در فصل زیبای خزان وقت تنهایی خود، شعر مرا گاهی بخوان رفته ای اما بدان، من عاشقت هستم هنوز رفته ای اما گلم، حرف مرا حالا بدان هر کجا من می روم، فرقی ندارم آن مکان چونکه از اندوه تو، دارم در آنجا یک نشان تک ستاره بوده ای، در آسمان قلب من همچو تو بر قلب من، دیگر نبودش در جهان در کنارم همچو تو، دیگر ندارم...
-
بی تو حالا محرمم، سنگینی دیوار شد
13 - مهرماه - 1397 19:03
از کنارم رد شدی، قلبم ز نو بیمار شد خاطرات عشق مان، در سینه ام تکرار شد یادم آمد شانه ات، در لحظه های غصه ام بی تو حالا محرمم، سنگینی دیوار شد میروی با یار خود، اندوه من هم تازه شد خاطراتت آن زمان، بر قلب من خروار شد ناگهان باران گرفت، رفتی به زیر چتر او رفتی و در آن هوا، چشمان من هم تار شد عاشقت بودم ولی، از آن همه...
-
دعایت میکنم عشقی، تو را چون من بگیراند
13 - مهرماه - 1397 18:40
ببین اشعار تلخم را، کسی دیگر نمی خواند به قلبم راز این غم را،کسی جز تو نمی داند خدا کاری کند باید، ز دست بخت و اقبالم که این تقدیر تنهایی، به نفع دل بگرداند تمام هستی ام دادم، که این را من بدانم که در این دنیای بی احساس، کسی با من نمی ماند همو که پیش معشوقش، به حالم می زند لبخند یقین دارم چنین فردی،غم من را نمی داند...
-
از درد حسین سینه من غصه و آه است
26 - شهریورماه - 1397 20:12
از درد حسین سینه من غصه و آه است در ماه محرم ز غمش جامه سیاه است شب های محرم همه شب تیره و تار است زیرا که عزادار قمردر دل ماه است ازروضه زینب همه جا ماتم و درد است این را همه ایران به یقین جمله گواه است حال من مسکین به میان همه عشاق ضرب المثل سوزن و آن مخزن کاه است هر کس که زیارت بکند آن حرمش را در لحظه مرگش به یقین...
-
میان شرجی چشمم، تویی زیباترین ساحل
25 - شهریورماه - 1397 19:50
به وقت مغرب بوشهر، نشستم بی تو در ساحل تو را دیدم به آن ساحل،کنار یار خود کامل تو خندان بودی و دلخوش، من اما با غمت غمگین خوشا یارت که در آنجا، به قلبت بوده او قابل تک و تنها و بی یاور، نشستم گوشه ای بی تو شده از آن همه عشقت، فقط اندوه تو حاصل گواهی می دهد این را، تمام بندر بوشهر که تنها عشق من بودی، میان سینه و این...
-
در تمام زندگی بی تو دگر من سوختم
25 - شهریورماه - 1397 19:28
پای عشقت در دلم در زندگی ها سوختم عمر خود را اینچنین از دوریت من باختم بی تو ویران شد دگر از لرزش اندوه تو ارگ زیبایی که من در قلب خود میساختم روزگاران می برد از دست من با غصه اش هر چه را در زندگی در قلب خود می خواستم مثل آهویی که او افتاده در دام و کمین قلب خود را اینچنین در دام تو انداختم همچو شمع خامشی در ابتدای یک...
-
یاد آن ایام خوش، وقتی تو بودی عشق من
23 - شهریورماه - 1397 20:02
آمدی با یار خود، از حال من جویا شدی در کنار یار خود،مانند یک رویا شدی زل به چشمانم زدی، اینرا تو پرسیدی زمن مثل من آیا تو هم، با یار خود شیدا شدی آه تلخی از دلم، آنجا کشیدم بی صدا گفتمت اینرا که تو، با یار خود زیبا شدی در ادامه گفتمت، یاری نمی خواهد مرا گفتی با حال خوشت، آخر چرا تنها شدی یاد آن ایام خوش، وقتی تو بودی...
-
که حتی شوهرت را دوست دارد
19 - شهریورماه - 1397 20:34
تو را با چشم گیرا دوست دارم تو را در دشت و صحرا دوست دارم شبیه عشق ماهی ها به دریا تو را مانند دریا دوست دارم شدم مجنون تو از درد لیلا تو را چون درد لیلا دوست دارم به من گویند ببینی خواب او را از این رو خواب و رویا دوست دارم چنان از عشق تو دیوانه گشتم که حتی شوهرت را دوست دارد محمدصادق رزمی
-
از بهر مداوی غمش عشق بیاید
19 - شهریورماه - 1397 20:15
شایدکه دلم از غم تو بی تو بمیرد یا آنکه تپش های دلم بی تو بی افتد اما تو بدان زنده شوم با تو در آنجا گر نبض مرا دست قشنگ تو بگیرد درمان شوم آنجا تو اگر همچو پرستار آن دست مسیحایی تو جلوه بیابد ای کاش که تشخیص دهد دکتر قلبم در نسخه خود اسم تو را او بنویسد در بین همه قرص و دوا او بنویسد از بهر مداوای غمش عشق بیاید...
-
غصه ات مانند موج، بر قلب و ساحل می زند
17 - شهریورماه - 1397 20:18
همچو آن دریا و موج، وقتی به ساحل می زند یاد تو در نیمه شب، بر عمق این دل می زند بس که دنبال توام، انگشت این دستان من بی هوا اسم تو را، در سرچ گوگل می زند درد تو در شادی ام، چون آفتی بر مزرعه در دل غمگین من، بر جان و حاصل می زند خاطراتت در قدیم، در زیر باران خزان خنجری بر سینه ام، مانند قاتل می زند جاده ای در ساحلی،...
-
ده سال گذشت و تویی و عشق و وصالت
17 - شهریورماه - 1397 19:58
جز یاد تو دیگر به خدا کس به سرم نیست دور از توام و مثل تو کس دور و برم نیست با شوهر خود شاد و خوش و بی غم مایی من از غم تو لیک کسی در گذرم نیست بعد از تو در این چند صباحی که گذشته شادی به خدا بعد تو بر چشم ترم نیست در کنج قفس مثل همان مرغ اسیرم اما چه کنم بعد تو آن بال و پرم نیست ده سال گذشت و تویی و عشق و وصالت ده...
-
درد یعنی که مادرم حتی، زاد روزم ز خاطرش رفته
14 - شهریورماه - 1397 22:54
ماه شهریور آمده از نو، ماه نحس تولد بنده نیمه های ماه شهریور، سالروز تولدم بوده مبدا تمام غم هایم، سال غمگین شصت و دو بوده سال ویرانی و خرابی ها، سال ترس و موشک و جبهه در شب تولدش هر کس، شادبوده کنار معشوقش من ولی امشب از غم و غصه، درد عالم نشسته بر سینه کاش میشد که در همان زادم، مرگ می آمدش به بالینم ای خوشا به حال...