من ھمان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چارتکبیر زدم یک سره بر ھر چه که ھست
می بده تا دھمت آگھی از سر قضا
که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست
کمر کوه کم است از کمر مور این جا
ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست
بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد
زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
دلم آخر دنیا را میخواد،جایی که اول هیچ "تو"یی نباشد...
جایی که دلم تا حد مرگ برای "تو"ها تنگ نشود...
جایی که "تو"ها دیگه اذیتم نکنند...
خسته ام از این "تو:های مغرور لعنتی...
من ھمان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چارتکبیر زدم یک سره بر ھر چه که ھست
می بده تا دھمت آگھی از سر قضا
که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست
کمر کوه کم است از کمر مور این جا
ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست
بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد
زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
دلم آخر دنیا را میخواد،جایی که اول هیچ "تو"یی نباشد...
جایی که دلم تا حد مرگ برای "تو"ها تنگ نشود...
جایی که "تو"ها دیگه اذیتم نکنند...
خسته ام از این "تو:های مغرور لعنتی...
عاااااااالییه