یک نفر از دوری ات بی تاب چشمانت شده
از غمت آواره در کوچه، خیابانت شده
یک نفر در خانه اش هر شب به یادت مانده است
او که در عصر خزان بی تاب موهایت شده
یک غریبه در دلش مجنون عشقت می شود
آنکه در دانشکده محو تماشایت شده
یک نفر ازپشت در دارد نگاهت می کند
او که با روی کمش مجذوب سیمایت شده
درس و استاد و کلاس با دیدنت تعطیل شد
یک حراست عاشق چشمان زیبایت شده
محمدصادق رزمی