می نشینی رو به رو، تا من تماشایت کنم
تا دلم را اینچنین مجنون و شیدایت کنم
من نگاهت می کنم با چشم بسته در دلم
تا که من با یک نگاه، اینگونه پیدایت کنم
کار هر روزم شده خیره شدن بر ساعتم
با غمت من در دلم ،امروز و فردایت کنم
آرزویم این شده شاید ببینی خواب من
اندکی خوابم ببین تا غرق رویایت کنم
بسته ام چشمان خود، تا در خیالم اندکی
من نگاه سبزیِ چشمان زیبایت کنم
"محمدصادق رزمی"