چشمان بوشهری تو، زیبا چو نخلستان شده
شیرینی لب های تو، خرمای دشتستان شده
دلخوش به یادت می شوم، در باغ زیبای جمی
موهای پرپشتت ببین، در جم انارستان شده
بوشهر و داغ آن لبت، مانده هنوزم بر دلم
از داغی لب های تو، این خِطه تابستان شده
در جنگ عشق و عاشقی، چشمت دلیری می کند
در این نبردِ عاشقی، چشمت چو تنگستان شده
در ساحل کنگان و شب، چشمم ز غم دریا شده
از دوری ات در چشمِ من، هر شب نگارستان شده
وقتی که می رفتی عزیز، مانند دشتی شد دلم
از لرزش چشمان تو، قلبم خرابستان شده
محمدصادق رزمی
امان از شیرینی لبهای دشستانی که دوری اش تلخ کرد کام مارا...
اشعارتون فوق العاده است.
چقد فاخر بود این شعر
خیلی خوب و شیرین بود این شعر
خدا که هیچ وقت دور نباشید از همچین معشوقی