می وزیدم بر سرت ،گر باد صحرا می شدم
با هوای موی تو، من سوی دریا می شدم
پشت درب خانه ات، یک گوشه مخفی میشدم
تا به بیرون می زدی، از گوشه پیدا می شدم
گر نبودی یک شبی، جویای حالت می شدم
می زدم بر پنجره از، شیشه جویا می شدم
عاشقانه دور تو، من می وزیدم هر زمان
می وزیدم آنقدر، تا آنکه رسوا می شدم
تا گشایم روسری، از روی موهایت عزیز
می وزیدم بر سرت، گر باد صحرا می شدم
محمدصادق رزمی