تا نگاهت می کنم اعصاب تو درهم شود
با نگاه درهمت آن لحظه دل پر غم شود
گر نباشد شرم من می بوسمت در یک شبی
ای خدا کاری بکن تا اندکی رویم شود
مثل یک ارگ قدیمی بی تو ویرانم عزیز
بی تو باید ارگ دل از غصه هایت بم شود
عابری خوش می شدم در زیر باران خزان
گر غمت از زندگی با خنده هایت کم شود
مثل یک باران خوش بر آسمان یک کویر
گر بیایی دیدنم زخم دلم مرهم شود
محمدصادق رزمی