عشق تو در سینه ام وقتی که بر پا می شود
اشک من بر گونه ام در چهره پیدا می شود
در خیابان یاد تو وقتی به قلبم می زند
بدترین جای جهان آن لحظه آنجا می شود
آدمی از درد خود وقتی که عاشق می شود
با غمی در سینه اش در خانه تنها می شود
از غم دلتنگی اش وقتی که غمگین می شود
بعد از آن درخواب خود درگیر رویا می شود
یاد تو در سینه ام در ساحل بوشهر و غم
چشم من از غصه ات آن لحظه دریا می شود
محمدصادق رزمی